وبلاگ اصلی ما به این آدرس بروید
کلیک کنید
http://www.bodaghabad.blogfa.com/
یا وبلاگ های دیگر من سر بزنید
کمیسیون یاددهی ویادگیری آموزش وپرورش زرین شهر
وبلاگ مدرسه ی راهنمایی شریعتی یک
وبلاگ اصلی ما به این آدرس بروید
کلیک کنید
http://www.bodaghabad.blogfa.com/
یا وبلاگ های دیگر من سر بزنید
کمیسیون یاددهی ویادگیری آموزش وپرورش زرین شهر
وبلاگ مدرسه ی راهنمایی شریعتی یک
میلاد با سعادت هشتمین اخترتابناک آسمان امامت و ولایت امام رضا علیه السلام را تبریک عرض می کنم.
زادگاه
هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.
کنیه ها
ابوالحسن و ابوعلی
لقبها
رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر
مشهورترین لقب
مشهورترین لقب آن حضرت ?رضا? است و در سبب این لقب گفته اند: ?او از آن روی رضا خوانده شد ادامه مطلب...
ابو عبدالله بود نام پدر ایشان امام محمد باقر (ع) و نام مادرشان ام فروه بود
تاریخ ولادت ایشان ?? ربیع الاول سال ?? هجری قمری در شهر مدینه بود ایشان
?? سال از عمر پر برکتشان را به امامت پر داختند ودر سن ?? سالگی یعنی در
?? شوال سال ??? هجری قمری به شهادت رسیدند
علت شهادت ایشان مسمومیت توسط زهر به دست منصور دوانیقی لعنت الله
علیه و آرمگاه و حرم ایشان در قبرستان بقیع است
هرچند که در بقیع حرم نیست از بارگاه و ضریع خبر نیست
اما از امام صادق(ع) ?? گل به یادگار ماند که ? پسر و? دختر می باشد و فرزند
برومند ایشان امام موسی کاظم (ع) می باشد
اما نحوه ارشاد و امامت امام جعفر صادق (َع) همزمان با پایان دوره حکومت بنی
امیه و اغاز حکومت عباسیان بود و با توجه به زمان مناسب این دوره امام صادق
دارای شاگردان فراوانی بود
شاگردان ان حضرت به دو دسته تقسیم می شدند: با واسطه و بی واسطه
که از جمله شاگردان با واسطه می توان به امام شافعی ،ابو حنیفه اشاره کرد
و شاگردان بی واسطه به مالک بن انس ، ابو سفیان ثوری، جابربن حیان
اما مذهب از ان جهت که این امام همام به تربیت شاگردان فراوان و احادیث
فراوان به جا مانده از ایشان مذهب ما را مذهب جعفری می گویند و امام صادق
حق فراوانی بر گردن شیعه دارد
مصیبت در مورد شهادت امام صادق:
منصور دوانیقی ملعون از فعالیت های امام صادق (ع)بسیار نگران بود و همواره ان
حضرت رامورد اذیت و ازار قرار می داد
او برای فرماندار مدینه ومکه حسن بن زید پیام داد که خانه جعفر بن محمد
علیه السلام را بسوزان!
او نیز این دستور را اجرا کرد و خانه امام (ع) را اتش زد که اتش ان تا به راهرو خانه
سرایت کرد،امام صادق (ع)بیرون امد ومیان اتش گام بر می داشت و می فرمود:
منم فرزند اسناعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکنده اند
منم فرزند ابراهیم خلیل خدا،
شبی به دستور منصور امام صادق (ع) را در نیمه های شب با سر برهنه و بدون
روپوش به حضور او اوردند منصور با کمال جسارت و خشونت به ان حضرت گفت:
ابا جعفر تو با این سن و سال شرم نمی کنی که خواهان ریاست هستی و
می خواهی میان مسلمین فتنه و اشوب بپا کنی ؟
سپس شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند ناگاه
رسول خدا (ص) را در برابر خود دید شمشیر را در غلاف گذاشت این اتفاق
تا سه بار تکرار شد و منصور از قتل امام منصرف شد و سر انجام منصور به وسیله
انگوری که ان را به زهر الوده کرده بود امام صادق (ع) را مسموم کرد از ان روز به
بعد حال ان حضرت بد شد و روز به روز لاغرتر می شدند تا اینکه ان زهر
گوشت های بدن ان حضرت را از بین برد و حضرت دنیا را وداع گفتند
چند حدیث از امام صادق (ع):
امام صادق فرمود: المتقون ،شیعیان امام علی (ع) هستند و غیب همان حجت
غایب است
امام صادق فرمود: بهترین عبادت همواره اندیشیدن درباره خدا و قدرت اوست
امام صادق فرمود:هر کس بمیرد و امام زمانش رزا نشتاسد به مرگ جاهلیت مرده است
امام صادق فرمود:خداوند به عدالت و داد خویش نشاط و اسایش را در یقین و رضا قرار داده
و غم وانده را در شک و نا خرسندی
و حال با این همه حق امام صادق (ع) بر شیعیان باید انچنان عزاداری کنیم که
برای همام حسین عزاداری می کنیم
من نیز این مصیبت را به امام زمان علیه السلام و همه شیعیان و عالمان و عرفان
تسلیت عرض می کنم
تربیت کردن، مثل راه است، طی باید کرد.
تربیت کردن، مثل مساله است حل باید کرد.
تربیت کردن، تعهد است، عمل باید کرد.
تربیت کردن، مثل باغبانی است، عشق باید ورزید.
تربیت کردن، دراز مدت است، صبر باید کرد.
تربیت کردن، دشوار است، تحمل باید کرد
تربیت کردن، راز است، کشف باید کرد.
تربیت کردن، هدیه است، قبول باید کرد.
تربیت کردن، تفریح است، بازی باید کرد.
تربیت کردن، مثل قالی بافتن است، گره باید زد.
محروم نکنیم:
طبیعت بهترین درسها را به بچه ها می دهد. ان ها را از طبیعت محروم نکنیم.
دوستان، بهترین راه اجتماعی شدن را به فرزندانمان می اموزند، انها را از داشتن دوست محروم نکنیم.
صحبت کردن در جمع، بهترین راه برای ابراز وجود است. بگذاریم فرزندانمان فرصت سخن گفتن در جمع را داشته باشند.
کتاب، بهترین راهنما برای فرزندان است، ان ها را از ابتدای زندگی با کتاب اشنا کنیم.
هنر، بهترین راه برای بیان خویشتن است. فرزندانمان را با هنرهای مختلف اشنا کنیم.
سید جواد موسوی یاددهی یادگیری برداشت با ذکر وبلگ ونام مشکلی ندارد
تربیت کردن، مثل راه است، طی باید کرد.
تربیت کردن، مثل مساله است حل باید کرد.
تربیت کردن، تعهد است، عمل باید کرد.
تربیت کردن، مثل باغبانی است، عشق باید ورزید.
تربیت کردن، دراز مدت است، صبر باید کرد.
تربیت کردن، دشوار است، تحمل باید کرد
تربیت کردن، راز است، کشف باید کرد.
تربیت کردن، هدیه است، قبول باید کرد.
تربیت کردن، تفریح است، بازی باید کرد.
تربیت کردن، مثل قالی بافتن است، گره باید زد.
محروم نکنیم:
طبیعت بهترین درسها را به بچه ها می دهد. ان ها را از طبیعت محروم نکنیم.
دوستان، بهترین راه اجتماعی شدن را به فرزندانمان می اموزند، انها را از داشتن دوست محروم نکنیم.
صحبت کردن در جمع، بهترین راه برای ابراز وجود است. بگذاریم فرزندانمان فرصت سخن گفتن در جمع را داشته باشند.
کتاب، بهترین راهنما برای فرزندان است، ان ها را از ابتدای زندگی با کتاب اشنا کنیم.
هنر، بهترین راه برای بیان خویشتن است. فرزندانمان را با هنرهای مختلف اشنا کنیم.
سید جواد موسوی یاددهی یادگیری برداشت با ذکر وبلگ ونام مشکلی ندارد
به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند" مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.
کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.
ناگهان پسر دوباره فریاد زد: " پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:" پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید.
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!"
مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"